Sunday, August 29, 2010

زخم ها،تاولها و سرفه هایی که از تنهایی میگویند







زخم ها،تاولها و سرفه هایی که از تنهایی میگویند؛در رسای جانباز شیمیایی ای که به جای اینکه در کشورش تحت درمان قرار گیرد،در غربتی سرد و مظلومیتی مطلق با عوارض شیمیایی دست و پنجه نرم میکند باز کبود میشود و صدای سرفه های پی در پی اش در خانه میپیچد باز دل فرزند میلرزد.دستهای پرتاولش هنوز می لرزند کمی برایش آب می آورند اما دست را پس میزند و همچنان سرفه میکند فرزندش به چشم های مهربانش خیره میشود اما چشمهایش از فرط درد قرمزند و مجالی برای لبخند به فرزندش نمیگذارد

نفس هایش به شماره افتاده است. سالهاست تاول دستانشان کهنه شده، چشمانشان دیگر سوی دیدن ندارد و تک سرفه های خشکش با اسپری خاموش می شود. داستان درجه و درصد جانبازی نیزبرایش بی معنا و مایه پوزخند است زیرا هیچ ترازویی نمی تواند ضایعه مصدومیت شیمیاییش را اندازه بگیرد
جنگ تمام شده و او به شهر بازگشته ، با تنی خسته و زخم هایی ناپیدا که آرام آرام خود را نشان دادند حتی فرزندانش نیز باید جور این جنگ و سختی هایش را بکشند زخم هایی که میخواستند سالهای سخت ماندن را کوتاه کنند . سالهاست که جنگ تمام شده است اما سایه سخت آن از زندگی او رخت بر نبسته است .در طول جنگ طبق آمار رسمی بیش از 110 هزار نفر گازهای شیمیایی را استنشاق کردند که از این تعداد تنها 48 هزار نفر آنها تحت پوشش و درمان بنیاد جانبازان هستند که همین تعداد نیز همواره با مشکلات شدید دارویی مواجه هستند.واقعا این حاکمیت چه برای گفتن دارد در طول این سال ها چه برای مردم و حداقل آنها که برای کشور جنگیده اند کرده است سردار مدحی 8 سال برای آن کشور جنگیده است در برخی کشورها که به همراه او بودم و برای درمان میرفت برخی دکترها از زنده بودنش با آن حجم بیماری اظهار تعجب میکردند و با تعجب پرونده پزشکی را مطالعه میکردند اما کم کم دکترهایی که میشناختد ما را عادت کرده بودند.جای ترکشی که در کمر داشت باز شده بود و خونریزی میکرد و دکترها نیز گفته بودند عمل بسیار سختیست و در کنار هزینه بالایش خطر بالایی دارد و باید پس از عمل مدت ها بر تخت بیمارستان باشد تا جایی این زخم باز شده و عفونت کرده بود که درست به اندازه 2 انگشت باز شده بود و میتوانستی عفونت ها را ببینی ، گاها با او شوخی میکنم و میگویم تو کلکسوین ترکشی، ترکشی نیز نزدیک قلب و ترکشی در  ناحییه گردن، و دانه ای در سر دارد

آقا رضا این روزها به جای اینکه در کشور باشد و به عنوان یک جانباز که از ناموس و شرف و کیان کشورش دفاع کرده، از او مراقبت و نگهداری کنند حاکمیت ظالم کاری کردند تا تاب نیاورد و به قول خودش غیرت خاکریزیش نتوانست ببیند و اینگونه امروز بر تخت بیمارستانی در یک گوشه دنیا در مظلومیت مطلق بستری شود. دکترش میگوید که عوارض ناشی از گازهای شیمیایی دوباره تشدید پیدا نموده و مجددا حساسیت پوستی ایجاد نموده است .تاول را حتی بین انگشتان پایش نیز میتوانی مشاهده کنی، آنقدر حجم قرص هایی که میخورد بالا است که گاهی از جدا نمودن آنها خسته شده بود و بعضا یادش میرفت کدام را خورده و کدام را نخورده است بنابراین لیستی تهیه کرده بود که حدود نود و چند نوع قرص بود و هر روز با مداد جلوی هر قرصی که میخورد علامت میزد گاها من میرفتم که قرص ها را تهییه کنم هزینه اش که سر سام آور است در خارج کشور که برای ما خبری از بیمه نیست هر 2 هفته یکبار معمولا به داروخانه مراجعه میکردم بعضی قرص ها را داروخانه نمیدهد باید به بیمارستان مراجعه کنیم و با سختی آنها را تهییه کنیم به هر روی شرایط خیلی سختی است وقتی وقت تزریقش فرا میرسد هنگام تزریق عرق بر پیشانی زیبایش نقش میبندد و فقط باید کنار پایش بنشینی و وقتی این لحظات را میبینی که چطور یک جانباز شیمیایی و جانباز 71 درصد کشور که سالها برای آن کشور جنگیده است و امروز اینگونه در غربت باید از این بیمارستان به آن بیمارستان برود و اینگونه زجر بکشد میخواهی از زور غصه دق کنی که چرا کاری از دستت بر نمی آید و عده ای بیشرف جامی که اینها در دفاع از کشور فتح کرده اند را بالای سر میگیرند و اینگونه به مردم ظلم میکنند. چیزی دیگر برای گفتن ندارم جز اینکه یک فردی که سالها برای کشور جنگیده است و شرف و ناموس ما محافظت نموده و سالهاست با درد شیمیایی و عوارضش ساخته است دگر بار در غربت و مظلومیت بیماریش تشدید شده و در غربتی سرد و مظلومیتی مطلق فقط به دعای خیر شما هم میهنان نیاز مند است.دستانم را از روی کیبورد بر میدارم تا عکس ها با شما سخن بگوید

راه مي‌رود

سرفه مي‌كند



پلك مي‌زند

سرفه مي‌كند



تكيه مي‌دهد

سرفه مي‌كند



سرفه می کند

سرفه مي‌كند

ايستاده مرده است



لحظه‌اي

هزار بار

تكه‌تكه او

شهيد مي‌شود

No comments:

Post a Comment